Prison Break

ساخت وبلاگ

در سریال فرار از زندان ما افرادی رو میبینیم که کاملا به دنیای اطرافشون بی اعتمادن. چرا؟! چون از همه ضربه دیدن. چون به هرکی اعتماد کردن، طوری در کاسشون گذاشته که دیگه آبدیده شدن. این افراد مذکور در سریال، حتی خودشون هم به افرادی مبدل شدن که نمیشه هیچ حسابی روشون باز کرد. یعنی میخوام بگم تا وقتی خودشون، بقیه رو میپیچونن و براش نقشه میکشن، از بقیه هم توقع اعتماد ندارن! چون جنس خودشون رو میشناسن و این کاملا عادلانس...
در این سریال، ما شاهد افراد دورو یا به اصطلاح "منافق" هم هستیم! بازیگرانی نظیر سلف. که دوباره برمیگردیم به مسئله ی قبل که نمیشه به هیچ وجه روی هیچکس، تاکید میکنم، "هیچکس" (حتی اگر اون شخص، قابل اعتماد ترین رکن جامعه؛ یعنی پلیس بوده باشه) حساب باز کرد! این افراد، چنان نقششون رو خووب ایفا کردن که شمای بیننده وقتی حقیقت ماجرا رو پی می برید، یه " عی کصافت"ی نثارش میکنید و منتظر انتقام یا پلن نقشِ اول سریال، یعنی مایکل اسکافیلد هستید!
عده ی دیگری هم هستند که شما ابتدای سریال، به اونها آلرژی دارید. منتظر مرگ یا کشته شدنشون هستید. نظیر برد بلیک و الکساندر ماهون... به شخصه، بعد از ان بار دیدن و حفظ شدن ناخودآگاه دیالوگ ها، "ابتدای سریال" ، از این دونفر متنفر هستم! چون درصدد مانع تراشی برای فرار مایکلن. اما همونطور که مشاهده میکنید (شاید بکنید!نمیدونم) در اواسط و اواخر داستان، چنان ورق برمیگرده تا جایی که برای شخصی مثل برد بلیک، اشک ریخته میشه! (خودم و مادرم)


این یک سریال نیست. متاسفانه حقیقت دنیای ماست! خیانت ها، در اوج اعتماد اتفاق می افتن! اعتماد ها میتونن اونقدر محکم باشن تا جایی که شخص منفور اول، جای خودش رو به شخص محبوب دوم بده!و بالعکس...

خاطرات خوابگاه...
ما را در سایت خاطرات خوابگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rafiename2016 بازدید : 72 تاريخ : يکشنبه 15 اسفند 1395 ساعت: 8:32