میخوام بمیرم

ساخت وبلاگ

وقتی میبینم ساکته، وقتی میبینم خیره شده یه جا، وقتی میبینم چشاش پر اشک میشن یهو، وقتی اشکاش سرازیر میشه از گونه های از رنگ و رو افتادش، وقتی میبینم تنهاس، وقتی میبینم عکساشو که نگاه میکنه هنوز اونارو به یاد قدیم، وقتیکه جونی نداره برای کار، وقتی با کار و شیفت شب برداشتن، سرشو گرم میکنه فقط، وقتی یه رد پا میبینه از اون توی زندگیش، وقتی لاغر شده، آب شده، چشاش گود افتاده از گریه ی زیاد...

خاطرات خوابگاه...
ما را در سایت خاطرات خوابگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rafiename2016 بازدید : 58 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 0:36