عزیزم چشمات، نه نه ببخشید دهنت...

ساخت وبلاگ

من: دهنت اذیتت نمیکنه عسلم؟!

(وی همیشه چشم را با دهان اشتباه میگرفت فلذا؛ از روی ذوق):

- نه چطور مگه؟ ^__^

من: ولی پدر منو درآورده :|

(مسواک را در چشمش فرو میکند)

خاطرات خوابگاه...
ما را در سایت خاطرات خوابگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rafiename2016 بازدید : 67 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 20:47